بار ما را نخریدند به اصرار کشید
لطف او جنس مرا سوی خریدار کشید
جگرم آب شد و ریخت که خاموش شدی
چقدر سوختنت از جگرم کار کشید
روی دیوار تو اعلامیه اش را بزنند
آنکه بین من و تو این همه دیوار کشید
کاش میشد بنویسند به پرونده من
خجلتی را که زلیخا سرِ بازار کشید
به خدا بیشتر از داشته ها می ارزد
احتیاجی که مرا تا دم دربار کشید
عالمی را ببرد زیر پره منت خویش
آنکه یک بار فقط منت دلدار کشید
ما گنه کار ولی مال رضاییم هنوز
چون که بیش از دگران ناز گنه کار کشید
اشتباهات من افتاد همه گردن او
زحمت آبروی ریخته را یار کشید
تیر از هر طرفی خورد ولی آه نگفت
مرتضی هرچه کشید از نوک مسمار کشید
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
اگر لینک های مطلب مشکل دارند یا خطایی در سایت مشاهده میکنید، با استفاده از فرم زیر ما را مطلع کنید. برای دیگر موارد لطفا از کامنت ها استفاده کنید!