ساقی بیا بگردان جام شراب خود را
بی هوش و مست و یاغی تا دور تو بگردیم
زاهد گناه ما را از قبل باده بنویس
با اینکه مستِ مستیم ما تازه توبه کردیم
اَلسَلامُ عَلَی الحُسِین وَ عَلی عَلی اِبنِ الحُسِین
وَ عَلی اَولادِ الحُسِین وَ عَلی اَصحابِ الحُسِین
این مِی متاع ناب است گیرا ترین شراب است
سرگیجه های بعدش آری عبادت ماست
زاهد توقعت چیست از این گروه بَد مَست
این نعره های مستی عرض ارادت ماست
ای مُحتَسَب حساب ما را کجا نوشتی
جان را بگیر اما جان در ازای باده
ساقی اگر نداری جام و پیاله کافی
از کاسه ی سَرِ ما بشکن برای باده
در حلقه ی خُماران پیری به ذوق میگفت
پای بساط این مِی در وهله ی جوانیست
ما زندگان باده از مرگ بی هراسیم
زیرا شراب ساقی اکسیر جاودانیست
با های و هوی مستی مِیخانه دیدنی تر
دیوانه ای م و باکی از عربده نداریم
اخراجمان نگردان ساقی ز ساحت خویش
آواره ایم و جایی جز میکده نداریم
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
اگر لینک های مطلب مشکل دارند یا خطایی در سایت مشاهده میکنید، با استفاده از فرم زیر ما را مطلع کنید. برای دیگر موارد لطفا از کامنت ها استفاده کنید!