خواستم مشک به دستت برسانم که نشد
یا که آبی به لبت حیف به جانم که نشد
بین دندان من این مشک دلم را سوزاند
سعی کردم نشود خیس لبانم که نشد
پیش تو پا نشدم آه مرا میبخشی
گفتم از تیر خودم را بتکانم که نشد
سعی کردم به خدا هرچه که تیر است و سنان
جای این مشک بر این سینه نشانم که نشد
که عمود آمد و تا بین دو ابرو وا شد
خواستم نشکند ابروی کمانم که نشد
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
اگر لینک های مطلب مشکل دارند یا خطایی در سایت مشاهده میکنید، با استفاده از فرم زیر ما را مطلع کنید. برای دیگر موارد لطفا از کامنت ها استفاده کنید!