گل فاطمه گشته نقش چمن
بدن پاره تر از گل یاسمن
زره گشته بر پیکرش پیرهن
الهی دوباره بگوید سخن
سلام علی قاسم بن الحسن
حنا بسته بر کف ز خون گلو
ز خون گلویش گرفته وضو
زند دست و پا روی دست عمو
ندارد دگر جای سالم به تن
سلام علی قاسم بن الحسن
سم اسب ها بر روی پیکرش
روان گشته خون از دو چشم ترش
خدایا بده صبر بر مادرش
تنش پاره تر گشته از پیرهن
سلام علی قاسم بن الحسن
روان بر زمین خون رخسار او
خدا در یم خون خریدار او
حسن آمده بهر دیدار او
شده بر مه عارضش بوسه زن
سلام علی قاسم بن الحسن
گلی که از آن دل بهاران شده
چراغ دل جمع یاران شده
چرا پیکرش سنگ باران شده
نمانده دگر چیزی از آن بدن
سلام علی قاسم بن الحسن
منم یار او او بود یار من
ز لطف و کرامت خریدار من
نبودم که او بوده دلدار من
غمش شد انیس دل زار من
از آن دم که مادر داده شیر
امیری حسین و نعم الامیر
به زخم جبین پیمبر قسم
به رخسار خونین حیدر قسم
به محسن به زهرای اطهر قسم
به سبطین و عباس و اکبر قسم
به هفتاد و دو عاشق بی نظیر
امیری حسین و نعم الامیر
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
اگر لینک های مطلب مشکل دارند یا خطایی در سایت مشاهده میکنید، با استفاده از فرم زیر ما را مطلع کنید. برای دیگر موارد لطفا از کامنت ها استفاده کنید!