چرا توی گودال شده ازدحام
دیگه عمه طاقت نمونده برام
عمو خیلی دیر کرده و وقتشه
رهام کن برم من عموم و میخوام
یه عمره برام بوده مثل پدر
نداری چرا هیچکی ازش خبر
یه دلشوره ای افتاده تو دلم
یه حس میگه داره میره سفر
هی میدوم میون صحرا عمو جانم
بهم میگن همونیِ که به زیر دست و پاست
مونده روی عبات عمو جان جای چکمه هاشون
پشت سرت مونده جای پنجه هاشون
عمو جون نبینی من و کودکم
سپر میشه دست کوچکم
شدم اخرین سرباز لشکرت
ز داغ تو مثه یه مشع میسوزم
حالا پیش بابام میشم رو سفید
تا عمه من و دید یه اهی کشید
دل خواهرت رو نکن خون پاشو
دیدم مادرت هم تو گودال رسید
پاشو نکش پاهات و روی ریگ داغ صحرا
تکیه نزن اینقده تو به نیزه و شمشیر ها
عمو حسین
منبع:سایت مهجه
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
اگر لینک های مطلب مشکل دارند یا خطایی در سایت مشاهده میکنید، با استفاده از فرم زیر ما را مطلع کنید. برای دیگر موارد لطفا از کامنت ها استفاده کنید!