بابا
چرا موهامو کشید و ، به زخمایِ من نمک زد
بابا
النگوهامو گرفت و ، نبودی ما رو کتک زد
چشمِ تو رو دور دید و
خیلی بهم خندید و
گوشوارم و دزدید و
بابا چند بار
خواب میدیدم رو زانوت نشستم
پیر شدم بابایی ، که میلرزه دستم
از تمومِ دنیا به جانِ تو خستم
بازوم مثه بازوته
ابروم مثه ابروته
پهلوم مثه پهلوته
بابا
منم مثله تو اسیرم،تو رو نیزه من خرابه
بابا
رویِ گونه ت جایِ سنگ و ، رویِ دستام جا طنابه
از زجر چه زجری دیدم
خیلی ازش ترسیدم
افتادم و لرزیدم .
بابا خیلی
میدیدم اشکاتو رو گونه ت میریزی
ما بنی الزهراییم تو اوج عزیزی
وای نگامون کردن به چشمِ کنیزی
بازوم مثه بازوته
ابروم مثه ابروته
پهلوم مثه پهلوته
بابا
یه جوری زد تا بمونه ، رویِ اَبروم یادگاری
بابا
سرت رو آخر گرفتم ، با اشک و با گریه زاری
روضه چقد جانسوزه
میدونی که چند روزه
زخمِ پاهام میسوزه
بابا جونم
سوختم و میسازم ، با لُکنت زبونم
کاش دعا می کردی ، که زنده نمونم
کاش تو آغوشِ تو ، بودم مهربونم
بازوم مثه بازوته
ابروم مثه ابروته
پهلوم مثه پهلوته
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
اگر لینک های مطلب مشکل دارند یا خطایی در سایت مشاهده میکنید، با استفاده از فرم زیر ما را مطلع کنید. برای دیگر موارد لطفا از کامنت ها استفاده کنید!