هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو
به فدای پَر قنداق علی اصغر تو
میزنم دست روی دست چه کاری کردم
با چه رویی بشوم رو به رو با مادر تو
حاضرم بر سر بازار به خیرات روم
ننشیند پر خاکی به سر خواهر تو
بر سر من همه تفریح کنان سنگ زدند
وای بر صورت چون برگ گل دختر تو
از همین جا همه تقسیم غنائم کردند
در کمین اند به تاراج بَرَند لشکر تو
ترسم این است که گرفتار شوی در گودال
میشود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو
هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد
باز تر میشود این پارگی حنجر تو
در دل کوفه بود بغض علی پس بردار
یک عبا تا بشود جای علی اکبر تو
منبع : سایت مهجه
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
اگر لینک های مطلب مشکل دارند یا خطایی در سایت مشاهده میکنید، با استفاده از فرم زیر ما را مطلع کنید. برای دیگر موارد لطفا از کامنت ها استفاده کنید!