عصر روز دهم کربلا قیامته
گوشه گوشه ی مقتل پر از مصیبته
من و گریه و ناحیه و عبارتِ
اَلَذی سَمَحَت نَفسُهُ بِمُهجَةِ
آرومت نذاشتن تو مقتل یه لحظه
شمشیر جای شمشیر نیزه پشت نیزه
وا حَمزَتا وا جَعفَرا تشنه تو رو کشتن چرا
هذا حُسِینٌ بِالعَرا یا زهرا
زنده بودی و غارت شدن مخدرات
زنده بودی و آتیش زدن به خیمه هات
زنده بودی و اسبا رد شدن از تنت
اَلسَلامُ عَلَی الاَعضاءِ مُقَطَعات
گفتن به عیالت حرفای زَنَنده
میسوزن تو خیمه زنها زنده زنده
ای کشته ی دور از وطن
عریان بدن ای بی کفن
مونده تنت بی پیروهن
بمیرم نگران ربابو زینبی
بمیرم که تو عریان و نامرتبی
بمیرم که یه شب تو تنور خولی و
بمیرم که یه شب بین دِیرِ راهبی
پای این روایت اشکای لهوفه
میبردن سرت رو با خورجین به کوفه
رو نیزه ها رفته سرت
خون میچکه از حنجرت
غارت شده انگشترت
منبع : سایت مهجه
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
اگر لینک های مطلب مشکل دارند یا خطایی در سایت مشاهده میکنید، با استفاده از فرم زیر ما را مطلع کنید. برای دیگر موارد لطفا از کامنت ها استفاده کنید!